در صدای نازک اندام زیبایت
رفته از یادم
ای خطوط پیکرت در پیکرم پنهان شده
در زمستانهای بی پایان قلبت
هست اگر آواز گلبرگی
من بصد جانش خریدارم
ای صدایم خفته در هرم نفسهایت
در حلول جان تو
من هراسان بی رمق
در جستجوی گوشهای جایی به قدر قطره اشکی
تا در آنجا گم شوم
و بپیمایم به جولان ره در آن
لای شب بوهای باغش
با صدای رسته از ذرات قلبم حک کنم
نازنینم
"دوستت میدارم"
بازدید : 314
يکشنبه 3 آبان 1399 زمان : 6:37